تولدت مبارک
چون بشد دلبر و با یار وفا دار چه کرد....؟
سلام، حالت چطوره؟! خیلی دلم برات تنگ شده! از آخرین باری که همو دیدیم چند ماهی میگذره، توی این مدت همش به خودم میگفتم کاش بار آخر هیچ وقت نمیدیدمت! کاش اون روز نبودی و با نگاهت آتش به این قلب خسته ام نمیزدی!! میدونی چند وقته که ازم سراغی نگرفتی؟؟
راستی اینو هیچ وقت بهت نگفتم...خیلی وقتا میخوام بهت زنگ بزنم و بات صحبت کنم اما به خودم این اجازه رو نمیدم....هر وقتم که زنگ میزنم و اس ام اس میزنم بعدش پشیمون میشم...می دونی چرا؟؟چون حس مسکنم عوض شدی....دیگه حسم نمیکنی!
آخه انگار خیلی از یادت رفتم....
یادته یه روزی گفتی دوستم داری؟ یادته چه ساده بودم و دوستیتو باور کردم؟؟ هنوزم همون قدر احمقم....هنوزم فکر میکنم دوسم داری..آخه نگاهت اون روز آخر که همش نگاهم میکرد که دروغ نبود......بود؟
دلم میخواد فقط تو بگی و گوشام پر از صدا و نفس تو بشه
یادته یه روز بهم گفتی با همه فرق دارم؟ میدونی شاید یکسال از اون حرفت گذشته....و من مثل هر حرف دیگه ای باور کردم.بار آخر گفتی یکی هست عین توئه....میدونی با اون حرفت چقدر شکستم...میدونی چه حس بدی بهم دست داد؟؟ حس کردم تمام مدت یه بازیچه بودم...یه عروسک....
تا یادم نرفته ، دلم خیلی برای دستات تنگ شده....یادته چقدردلم میخواست دستامو بگیری و همش در پی دستات بودم؟ یادته دستای سردمو همیشه لای دوتا دست مهربونت گرم میکردی؟ یادته دستامونو کنار هم میذاشتیم تا تفاوت رنگاشونو نگاه کنیم و به این همه خریتمون می خندیدم!!
یادته چقدر اذیتت کردم؟؟؟ یادته چقدر دلمو شکوندی؟؟
یه روزایی دلم میخواست که از یه نفر بدم بیاد. از یه نفر که حس کردم تو رو ازم گرفت...از یه نفر که وقتی آخرین بار دیدمت پیش اون بودی....اما هر کاری کردم نتونستم....فقط روز به روز بیشتر دوسش داشتم...هنوزم خیلی دوسش دارم..میدونی چرا؟ چون اون یه آدمه که تو واقعا دوسش داری...یه آدم که میدونم دوستت داره...
یه آدم که بهم گفت بچه....یه آدم که یه روز اس ام است که برای اون سند میکردی اشتباهی برای من اومد...میدونی چه حالی شدم وقتی خوندمش؟؟ دلم میخواست اون لحظه هیچ وقت دوسِت نمیداشتم...دلم میخواست هیچ وقت دل لعنتیمو به عشقت خوش نمیکردم تا اون شب بهاری نشینم و زار زار گریه کنم... دلم میخواست اون روز بهت بگم چقدر بدی. اما مگه میشه تو بد باشی؟ من بدم و "شاید اگر بد نبودم تنهایم نمیگذاشتی"....
یادته هربار که زنگ میزنم آمار اونو ازم میخوای؟؟ یادته یه بار بخاطر اون سرم داد کشیدی؟ یادته با اون چه مهربون بودی و با من چه ....
ولش کن....تو که منو میشناسی...از هیچ کس بدم نمیاد....تنها تونستم مهر اونو تو دلم بیشتر کنم تا باورم بشه تو بهترینو دوست داری...فقط تونستم تو و اونو بیشتر دوست داشته باشم، همین
راستی چند روز دیگه ام تولدشه، یادته وقتی براش کادو خریده بودی، یه دفعه افتاد رو زمین..اومدم برش دارم و ببینمش اما نذاشتی...اون روز خیلی خیلی از دستت عصبانی شدم...اون روز باورم شد که اصلا نمیشناختمت..باورم شد دوسم نداری.
ببین چه دلتنگم...راستی چرا بهم گفتی "ناراحت شدم تو خوشحال باش؟"یعنی من از ناراحتیت خوشحال میشم؟ چه زود از یادت رفت عقایدم......
آخه تو که سطر سطر عشق منو خوندی، تو که جرعه جرعه ی احساس منو سر کشیدی...تو که میدونی چقدر دوستت دارم اما این همه دلتنگی من بس نیست برای تموم شدن این روزا؟...
یادته یه روز یه شعریو که خیلی دوست داشتم برات نوشتم و تو همون موقع اونو برای یکی دیگه نوشتی و وقتی بهت اعتراض کردم همه ی نوشته ها و شعرایی که برات نوشته بودمو پاره کردی و دعوامون شد؟؟
اون روز یکی بهم گفت سنگ دل....اون نمیدونست اما تو که میدونستی من که دلی ندارم که از سنگ باشه....تو که میدونستی وقتی ناراحت باشی من مییرم و وقتی ازم دلخور باشی من نمیتونم حرف بزنم.... تو که همه رو میدونی....تو که ادعای دوست داشتن منو میکردی....چی شد یادت رفت؟..
چی شد که یادت رفت..همه اون لحظه ها..همه اون خاطره ها. همه ی اون لبخندها...منو.... چه زود یادت رفت؟؟
یادته وقتی گریه میکردم گریه میکردی و وقتی بغض میکردی بغض میکردم؟
من چه بچه بودم و زود باور....."او" راست میگفت و راست میگه....من خیلی بچه ام...
اما ای کاش این طور بی رحم تنهایم نمیگداشتی و نمیرفتی....کاش یکبار دیگه لااقل میگفتی که دوستت دارم....کاش دست کم میموندی و کنارم بودی...کاش فقط یک بار میگفتی که تو هم دلت برام تنگ میشه ...می دونی چه تنها شده ام....؟؟!!!
راستی تو هنوز گریه میکنی؟؟؟
یادته اون روز اون پایین صدای هق هقت همه جا را پر کرده بود؟؟
یادته وقتی بهم رسیدیم
آروم و بی صدا بدون اینکه کسی بفهمه اشکهامون گونه هامونو بوسید؟یادته یا اونم مثل هزار حرف گفته ،مثل هزار خاطره و لبخند، مثل دنیای کوچیک دوستیه من یادت رفت
عزیز دلم..
..وقتی بغضم رو برات مینویسم چشمام مثل همیشه بی تابی میکنن....وقتی تو نیستی و فراموشم کرده ای چه بگویمت که
این همه دلتگی ام را التیام دهد..چه بگویمت که یادت بیاد هنوز همدیگر را دوست داریم.
"به تموم واژه ها شک میکنم برو دیگه اما اسممو نبر
هیشکی مثل من نمیشه نا امید هیشکی مثل تو نمیره بی خبر
به تموم واژه ها شک میکنم حسی امروز تو رو از من میگیره
دوس دارم دوباره برگردی ولی واسه برگشتنه تو خیلی دیره
به تموم واژه ها شک میکنم واژه هایی که بن بست میرسن
طفلکی چشمای خیس من و تو هنوزم برای هم دلواپسن"
(جبار کاکائی)
آخرین باری که پستهامو خوندی........کی بود؟؟؟
آخرین باری که میلم و پاسخ دادی...چه بود؟
میدونی توی این چند ماهه تنها دل خوش کرده ام به تنها عکسی که از اون روزها برام بیادگار گذاشتی...میدونی روزی چندبار نگاهش میکنم...
میدونی چند وقته که از رادیو برات نگفته ام...میدونی دلم می خواست این جا بودی و آغوشت پناه شانه ی بی پناهم بود؟
امروز تولدته.....تولدی که نیستی تا برات جشن بگیرم....تولدی که میگه تو یک سال دیگر را هم بزرگ شدی تولدی که دوستش دارم....
راستی عکس تولد یک سالگیت یادته؟؟ یادته گمش کردم و داشتم سکته میکردم که یکدفعه پیدا شد؟؟ یادت می آید اونو بهم ندادی و گفتی دیگه مثلشو ندارم و
هرچی اصرار کردم گفتی نه...
اگر امروز دستم بود حتما میگذاشتمش روی وبم تا همه ببینند زیباترین من چه دلربایی میکرده در همان آغاز کودکی....
اگر امروز بود همه میفهمیدند تو چه هستی و من چه ساده از دست دادمت
حرفهای ناگفته ام زیاد است...اینجا کسی عشق مرا نمیخواند....آخر چه توقعی ست وقتی تو همه را پاک میکنی...چه توقعی ست وقتی نمیدانی هیچ کدام از حروف ناگفته ام را ..وقتی که تو" برای همیشه رفته ای"
هی......همنفس همیشه ی لحظات دلخوشیه من...... ...
تولدت هزار بار مبارک
یـــــــادگاری:
قهر مکن ای فرشته روی دلا را
ناز مکن ای بنفشه روی زیبا
طعنه و دشنام تلخ، این همه شیرین؟
چهره پر خشم و قهر ، این همه زیبا؟
ناز تو را میکشم به دیده ی منت.
سر به رهت مینهم به عجز و تمنا
از تو به یک حرف ناروا نکشم دست
وز سر راه تو دلربا نکشم پا
لب به لب جام و سر به سینه ی ساقی.
آه که جان میدهد به شاعر شیدا
تا بعد زیر نور ماه در امان باشی









حالا که امدی سلام!