خدا رحمتت کنه عمو یحیی!تا بودی چقدر اذیتت میکردیم و از روزی که رفتی چقدر دلتنگتیم.میدانی اگر تو در آخرین سالهای با شرافت عمرت تنها در برخی از موارد غر میزدی! من در در اولین روزهای جوانی و بعضا در آخرین روزهای نوجوانی مثل تو شده ام و یکبند نق میزنم....البته این خیلی هم بد نیست....یعنی کاهی ممکن است خوب هم باشد....حالا بگذار همه هی بگویند : دختر تو چرا انقدر غر غرو هستی؟! اصلا چه اهمیتی دارد؟!
راستی رادیو ی چوبیه قدیمی ات را یادت می آید؟! عجب سوال احمقانه ای!!! چطور ممکن است یادت نیاید وقتی که نیمه شب و شب و صبح و ظهر دائم کنارت بود و تو همه ی آوازهایش را از بر بودی...
یادت می آید آن سالها موج رادیو ات را تنظیم بر شبکه جوان کردم تا به اشتیاق صدای جوانی خاطراتت را مزمزه کنی؟!
یادت می آید که همیشه روی خط جوونی فرشید منافی چگونه من و تو را سرزنده میکرد؟!
یادت هست که گفتی حالا دیگر سالهاست که برای جوان بودن پیر شده ام و اما نمیدانم که چرا این صدا هنوز هم دستان پینه بسته ی مرا به جنب و جوش می آورد...
من زنگ را که زدم و تو در را که باز نکردی نگرانت نشدم...فکر میکردم بازهم صدای رادیو جوانت را تا آخر زیاد کردی تا از هیاهوی دنیا ی کهن سالی در امان باشی...دیگران آمدند...و هی زنگ در را زدند..از دیوار آمدند توو....جیغ زدند...رضا سیم را از برق کشید و صدای جوانی طع شد...من باز هم نگرانت نبودم..تنها میخواستم صدای جووانی ات را روشن کنم..یادت می آید که وقتی جشنواره ۱۸ کلمه ای بود به من گفتی : تا صدای جوانی هست..من هم هستم...آنها نه تنها فقط تو را بلکه صدای جوانی خاموش ِ نسل مرا هم میشنوند.... و شنیده شدن شد شعار همیشگی ما...
و بعد از رفتنت من نگران صدای خاموش جوانی تو بودم....و بعد از رفتنت، بعد از اتمام هیچ برنامه ای دیگر انتظار نمیکشیدم تا تلفن زنگ بزند و تو با صدای زریفی ناشی از ۷۰ سالگی! از قسمت های جذاب برنامه بگویی و بعد ایراد از لحن گوینده و از وضع افتضاح سی دی ها بگویی که هی قطع میشدند ...
هرچند که جایت خیلی خالیست...اما خیلی نگران رادیو مان نباش....
حالا روزهاست که یک صبح بی سلام ست...حالا روزهاست که قرار شبانه ای نیست تا دل آرام بگیرد...حالا دیگر پچ پچه ها مان را گرفته اند و و در بوق و کرنا کرده اند..حالا دیگر هفت شنبه ای نیست که جمعه ها تا ظهر میخ رادیومان بکند...
حالا اگر اینجا بودی حتما از من میپرسیدی : فرشید منافی چه شد؟!
من حتم دارم با دیدن چهره بنفشه رافعی در سیما بغض میکردی....
درست است دیگر رادیومان بنفشه رافعی ندارد...آروز جعفر پور هم رفته....فرشید هم دیگر صدای جیغ هایش نمی آید...نیما هم پارازیت را ول کرد و رفت....راستی حامد جوازده هم دیگر جوانی آزادی ندارد...رضا ساکی و مهدی زریباف هم نیستند...از مهران دوستی هم بی خبرم...راستش دیگر نشانی درست را از یاد برده ام..گلبن هم دیگر همیشه تهیه کننده نیست...حاج وحید جلیلوند هم امسال شب ۲۱ ام ماه رمضان برنامه نداشت؟!!!قرار هر ساله اش را یادت هست؟! اما او هم سر قرار نبود؟!
شنیده ام نگرس فتحی هم اخراج شده...همین دیروز شنیدم....چرایش را نمیدانم..آخر اگر بازهم بگویم هیچ اتفاق خاصی رخ نمیدهد!!
نرگس ففتحی را که حتما یادت هست......آن آیتم های خنده دارش با علی ضیا در روی خط جوونی...
او رفت و دوستان من درگیر روز جوان بودند و از حال و هوای جوانی مینوشتند و کلی ذوق میکردند که قرار است دوباره شنیده شویم...
میدانی حالا دیگر صدای جوانی ما را هم خفه کرده اند و کسی نیست که جوانی را فریاد کند....!!!
این ها همه رفته اند..این هم میروزد..جوانی را میگویم...حالا خوب است که تو جوانی را چشیدی و بعد رفتی...
میدانی من دلم برای نوشتن از "صدای جوان ایرانی" خیلی تنگ شده...
خدا رحمتت کند....
پ ی و ن د :
دیروز یک جوون ۲۶-۲۵ ساله پر کشید و رفت..کسی که دو سه سال بخاطر تومور مغزی درد کشید و شب تولد حضرت مهدی(عج) آروم آروم رفت..میخوام توی این روزا برای شادی و آرامش روحش و برای خانوادش توان صبوری دعا کنید...
یــــــــــــــــــــادگاری :
عریان ترم ز شیشه و مطلوب سنگسار
این شهر بی نقاب قبولم نمیکند!!!
تا بعد زیر نور ماه در امان باشی